هیچوقت یاد نمیگیرم عنوان چی بنویسم
بنده الان فقط دارم به هر دری میزنم که درس نخونم همین
یعنی شده باشه بیام اینجا برای بلاگی که مخاطب نداره هم بنویسم مینویسم که درس نخونم
خدایا منو بکش
بنده الان فقط دارم به هر دری میزنم که درس نخونم همین
یعنی شده باشه بیام اینجا برای بلاگی که مخاطب نداره هم بنویسم مینویسم که درس نخونم
خدایا منو بکش
اینکه میبینم اخرین نوشته اینجام تو محرم سال پیش بوده و امسالم باز تو محرم اینجارو یادم اومده خیلی ته دلمو قلقلک میده :))
تو نوشته قبلیم گفته بودم گمشدم ، باید بگم هنوزم تو مسیر گمشدم و نمیدونم کجام ، داره جالب میشه زندگی ولی من نمیدونم کجای زندگی خودمو ادما وایسادم . کاش میتونستم بی پرده صحبت کنم و کاش اگر کسی اینو میخونه من حقیرو دعا کنه که ادم بشم :)) رو سیاه تر از اونم که محرم امسال از خدا چیزی بخوام
بازم باید بپرسم راستی کسی نارین و یادشه؟:)
پ ن : تنها دلیلی که الان اومدم اینجا اینه که میخواستم ببینم اخرین پست عرفان دقیقا چندم مرداد بود
که الان دیدم دقیقا ۱۵ مرداد بوده و الان بیشتر قلبم میلرزه و دارم گریه میکنم .
حقیقتا اینکه چرا شبا همه چی هجوم میاره به ذهنمو نمیفهمم
انقدر میکوبه این ذهن که اخر ۷ صبح از برق کشیده میشه
فکرایی عجیبی که وقتی از خواب بلند میشم میگم خوب شد بلند نشدم عملیشون کنم
شب اول محرم امسالم رسید ؛ دو سال پیش این موقع ها حرم بودم اما الان میتونم برم گوشه اتاق
چایی رو بریزم بشینم سخنرانی گوش کنم فقط .
وقتی به مسیر زندگیم نگاه میکنم میبینم تا الان خوب اومدم جلو
ولی میدونی انگار گمشدم ؛ خیلی وقته گمشدم اما بازم انگار دارم میام جلو
به ادمای دورم که نگاه میکنم میبینم اونا هم گم شدن
ایضا بخوام بگم : «میان انهایی گمشده بودم که انها نیز میان من گمشده بودند »
شما وقتی گم میشین چطوری پیدا میشین ؟!:)
+راستی چقدر خوبه که هنوز اینجا هست، اینجا همون جاییه که هیچکس منو نمیشناسه
هیچکس منو قضاوت نمیکنه و در نهاییت جایی که میتونم بنویسم و به امید اینکه شاید کسی بخونه ..
و لطفا بیاید و صحبت کنید :)
وبلاگ نویسی و نوشتن خیلی وقته دیگه از زندگیم رخت بسته
ولی عجیبه دقیقا زمانی که میخوام بخوابم باید عرفان بیاد تو ذهنم
اینکه عرفان چیشد و چه اتفاقی براش افتادو هیچکس نمیدونه
اما من الان پرت شدم تو سال ۹۴
اون موقع چقدر بلاگ قشنگ تر بود
ادما حرفاش دوستا ..
حتی وجود عرفانی که وقتی میرم و پیام خصوصیاشو میخونم قلبم هزار تیکه میشه
عرفان از اون ادمایی بود که بعد ۶ سال هنوز از ذهنم پاک نشده
کاش ۶ سال پیش بود
کاش عرفان اینو میخوند ..
[ حتی میدونم دیگه کسی نارینو به یاد نمیاره ، و دیگه هیچکس نیست
اما دل دیگه ، یهوتنگ میشه ]
قرنطینه باعث شده بیشتر از قبل خونه نشین بشم ، همه کلاسام از تو خونه است و اخر هفته فقط به بهانه خرید کردن میرم بیرون و با کمترین تماس میام خونه .
دو هفته است حال جسمی خوبی ندارم ،چند روزیه اونقدر حالم گرفتس که دیگه جواب هیچکس نمیدم و سرمو میکنم تو گوشیم، نیم ساعت پیش دیدم تو قسمتای پیشنهاد عکسای گالریم ، یه البوم درست شده به اسم مشهد ... نشستم نگاش کردم ، سال پیش با اختلاف یک ماه تو حرم اما رضا ، عذاداری اما حسین میکردم .. دلم پر کشید .. انگار نیاز داشتم دلم به بهونه امامم خیس بشه که ببخشه منو.. امروز سر یه کلاس استادم داشت درباره توبه صحبت میکرد ، دیدم چقدر غافل شدم ، چقدر دور شدم ..
کربلا کربلا کربلا الهم الرزقنا ..
چقدر دلم میخواد عمر کنم و بازم این صحنه رو ببینم ..
دل من در به دره درمون دردش سفره
یه نفر نیست که یه شب مارو زیارت ببره ...
سلام
کم پیدا شدم شدید میدونم ، ببخشید به بزرگی خودتون :))
۵ ماهی ازم خبری نبود ، از اتفاقی این ۵ ماه ، از کرونا گرفتن تا
ماه رمضون و زندگی پرهیجانی که تواین یک ماه تجربه کردم بگم یا چی؟
شما خوبید ؟ مرسی از کسایی که حالمو پرسیدن :))
گفت : چند وقته نیستی
حالت چطوره ؟
گفتم : حال ما خوب است
اما تو باور نکن ..
تو این اتفاقات چند وقته ، دیدم نسبت به زندگی زمین تا اسمون
فرق کرده ، یادمه به استاد داشتیم میگفت که مرگ اطرافیان ما
باعث میشه ما بهت زده شیم ، این بهت زدگی مارو به تفکر
عمیقی میندازه ، به قول فلسفیش میشه فطرت ثانی .
تو این چند وقته مرگ یکی از همکلاسیام خیلی بهت زدم کرده ،
یه طوری که انگار بهم میگه دیدی چقدر مرگ بهت نزدیکه و تو
هنوز هیچکاری برا زندگیت نکردی ؟
امروز به همه دروغ گفتم ، گفتم میخوام برم شمال و نمیخوام گوشی
تلفنمو به خودم ببرم و از همه خداحافظی کردم ، اما نه ، شمال
نمیرم ،فقط دارم از ادما فرار میکنم ، میخوام تو این یه هفته برا
خودم باشم ، به خودم فکر کنم ، به زندگیم ، به ادماش !
خدا منو ببخشه بخاطر دروغم ، خدا منو ببخشه
دارم توجیه میکنم اما ، هیچ جوره نمیشد فرار کنم از دستشون .
...
نمیدونم باید چی بپرسم ، کلافه ام فقط ...
بیاید بگید این روزا بیشتر از همه چی ذهنتونو مشغول کرده ؟