استاد کتابو داد دستم ، گفت میتونی تو قسمت آپولوژی چیزی که میخوای و پیدا کنی ، به کتاب که نگاه کردم ، از شدت پوسیدگی داشت از هم گسسته میشد ، صفحه اول رو اوردم ، نوشته بود چاپ سال ۳۷ .
گفته بودم میمیرم برای هر چیزی که قدیمی باشه ؟
سر فصل ها رو که نگاه کردم ، این فصل اومد : مهمانی .
بالاش با مداد نوشته شده بود : [ فلسفه عشق مرگ است ]
این جمله عجیب رفته تو مغزم و بیرون هم نمیره ...
واقعا عشق چیه ؟
شاید چون عاشق نشدم اما ، اینکه میگه فلسفه عشق مرگه برام خیلی چیزه جا افتاده ایه ...
مثل همون لحظه ای که تو یکی و دوست داشته باشی و اون نه ، تو بخوای و اون نخواد.
شاید مرگت فیزیکی نباشه ، اما دردش از اونم بیشتره بنظرم
چون هر لحظه و هر ثانیه میمیری و زنده میشی ...
عشق آن اگر باشد که می گویند
دلهـای صاف و ساده می خواهد
عشــق آن اگر باشد که من دیدم
انسـان فوق العـاده می خواهد
سنی ندارد عاشقی کردن
فرقی ندارد کودکی، پیری
هروقت زانو را بغل کردی
یعنی توام با عشق درگیری
عشق چیزی ست که برای بدست آوردنش باید خودتو بکشی.
اگر هم بیخیالش بشی، عاقبت از حسرت کشته میشوی.
پس عاقبت عشق مرگ است...
منم موافقم
به علاوه این که شاید خودت هم عشق را بخوای و هم نه. شاید درواقع عشق هم تو را بخواد یعنی بپذیره و جون بده و هم نه.
همه میگن کار عشق زادنه اما ما زاده میشیم برای مردن.
سرطان خیلی بیماری ترسناکیه چون منجر میشه به مردن اما ریشه اش برمیگرده به زادن سلول ها
به قول یارو: ...فرش ته ی عذااب عشقق ...
ی جایی خوندم درد شکست عشقی دقیقا معادل بعضی از درد های فیزیکی هست مثل برخورد با میله داغ و ...
غزلی را بنده شاید بیست سال پیش نوشته بودم ،
که حدود یک ماه پیش در وب گذاشته ام ، به اسم
سزای عشق من مرگست و زان کمتر نمی گیرم
جزای هجر من وصل و از آن خوشتر نمی گیرم
زمانی که نوشتم واقعا چنین احساسی داشتم
عشق که خیلی گسترده است. همچین وقتها فقط میشه آه کشید. این خودش همه تعاریف را در بر میگیرد...
سلام نارین جانم😍
جمله جالبیه
بهش فکرکردم قشنگ اومد بنظرم
فلسفه عشق مرگه! زندگی عادی تموم میشه یه زندگی دیگه شروع میشه
اینکه هرروز بشه شکنجه وبرزخ ورنج،یا اینکه بشه بهشت وشیرین باشه بستگی به رسیدنو نرسیدن داره...
من اینجوری تفسیرش کردم:)
خودمم هنوز نفهمیدم عشق یعنی چی!
سلام عزیزم به نظرمنم همینه فلسفه عشق چیزی جزمرگ نمیتونه باشه مگراینکه خلافش ثابت شه
