هفت آسمان دریا

دستامو مشت کردم .

/ بازدید : ۱۲

نمیدونم از کم حوصلگی یا چی ، ولی جدیدا به طرز وحشتناکی اون روحیه رک بودنم زده بیرون و دارم همینطوری اتفاقات و به روی اطرافیانم میارم . 

الان که دارم اینو مینویسم ، سرم از شدت سرما انگاری یخ بسته و اهنگ هیچکس داره پخش میشه و مغزم با حرفاش داره له میکنه ، داد میزنه ، همسایه داره داد میزنه ، امروز خسته بودم ، خیلی خسته بودم ، به قدری که بعد امتحان اول دیگه توان دو تا امتحان بعدی و دو تا ارائه دیگه رو نداشتم ، ولی تمومش کردم بلاخره ...

داشتم میگفتم ، نمیدونم از کم حوصلگیه یا چی ، ولی منی که یه زمانی سنگ صبور همه بودم ، الان دیگه اصلا حوصله غم بقیه رو ندارم ، نه اینکه بیخیال باشم نسبت به ادما ،نه ... حس میکنم دیگه توان اینو ندارم که مشکلات یه نفر دیگه رو هم با خودم بکشم ، بعدشم کسی که برای خودش کاری نمیکنه ، به حرف من چ نیاز داره ؟.

و جدیدا اصلا نمیتونم ادم های حراف و غرغرو رو تحمل کنم ... 

اصلا نمیتونم ..

شما چی ؟ 

تا چد حد صبر دارید ؟ 

چقدر میتونید ادمای غرغرو رو تحمل کنید ؟

من که جدیدا بیشتر از ۵ دقیقه نمیتونم ادمای غرغرو رو تحمل کنم :)

۰ ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نار
که ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست

____
نارین مینویسد
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان