هفت آسمان دریا

کمی معاشرت کنیم

/ بازدید : ۱۸

همیشه با خودم میگم ما ادما همه دیگرو بخاطر 

خودمون‌ میخوایم یا بخاطر منافعمون ؟گاهی اوقات هم اون 

قسمت صبحت های روانشناس تو فیلم اتش بس تو ذهنم پلی

 میشه که میگه مگه تو و کل وجود تو ، چیزی غیر از پولتون و

 شخصیت و رفتارته ؟ 

راستی ... 

کار تیمی جواب میده یا انفرادی ؟ 

مثلا تو درس خوندن ؟ 

عجیب تو زندگیم هر موقع به یکی کمک کردم برا خودم دم در اورد

 و سعی کرد زمینم بزنه ... 

این میشه نمک نشناسی ؟ 

یعنی نباید کمک کرد ؟ 

واقعا ما ادما اینقدر کثافت شدیم ؟ 

انقدر لجن وجودمونو گرفته ؟؟

یعنی تو این دنیا باید بی رحم بود ؟

رحم به کسی نیومده ؟؟؟

۰ ۱

| کمی معاشرت کنیم |

/ بازدید : ۱۹۳

دا بهم میگه تو سیاهی ، سیاه تر از سیاه ، بیشتر از هر چیزی تو این زندگی ، تویی که سیاهی ...

گفته بودم چقدر بخاطر اینکه رنگ سیاه و استفاده میکنم سرزنش‌ میشم‌؟ ولی مهم نیست ، مهم اینه که سیاه بهترین رنگیه که میتونه منو توصیف میکنه ...

شما چه رنگ اید ؟ 

بیشتر لباساتون چه رنگیه ؟

۱۳ ۸

دستامو مشت کردم .

/ بازدید : ۷

نمیدونم از کم حوصلگی یا چی ، ولی جدیدا به طرز وحشتناکی اون روحیه رک بودنم زده بیرون و دارم همینطوری اتفاقات و به روی اطرافیانم میارم . 

الان که دارم اینو مینویسم ، سرم از شدت سرما انگاری یخ بسته و اهنگ هیچکس داره پخش میشه و مغزم با حرفاش داره له میکنه ، داد میزنه ، همسایه داره داد میزنه ، امروز خسته بودم ، خیلی خسته بودم ، به قدری که بعد امتحان اول دیگه توان دو تا امتحان بعدی و دو تا ارائه دیگه رو نداشتم ، ولی تمومش کردم بلاخره ...

داشتم میگفتم ، نمیدونم از کم حوصلگیه یا چی ، ولی منی که یه زمانی سنگ صبور همه بودم ، الان دیگه اصلا حوصله غم بقیه رو ندارم ، نه اینکه بیخیال باشم نسبت به ادما ،نه ... حس میکنم دیگه توان اینو ندارم که مشکلات یه نفر دیگه رو هم با خودم بکشم ، بعدشم کسی که برای خودش کاری نمیکنه ، به حرف من چ نیاز داره ؟.

و جدیدا اصلا نمیتونم ادم های حراف و غرغرو رو تحمل کنم ... 

اصلا نمیتونم ..

شما چی ؟ 

تا چد حد صبر دارید ؟ 

چقدر میتونید ادمای غرغرو رو تحمل کنید ؟

من که جدیدا بیشتر از ۵ دقیقه نمیتونم ادمای غرغرو رو تحمل کنم :)

۰ ۰

[به وقت تولدم ]

/ بازدید : ۳۵۶

به نام او‌... 

نمیدونم کی شد که آذر شد و چی شد که تولدم از راه رسید .

تو این یک سالی که گذشت ، هم اتفاق خوب افتاد و هم اتفاق بد ، اما مهم اینه که راضی ام به رضای اونی که خواست این بشه ، اصلا مگه مهم همین نیست ؟ پس شکر ..

راستش از جمله کار هایی که وقتی تولدمه تو فضای وبلاگ نویسی میکنم ، اینه که میخوام از هر کسی که من و میشناسه چه از دور و چه نزدیک ، نارین رو تعریف کنه ، بگه که نارینِ نویسنده ی این وبلاگ ، چه مدل آدمیه ؟! 

پس لطف کنید و نارین رو تعریف کنید

و نارنک رو تو روز تولدش خوشحالش کنید . 

راستی ، تولدم مبارک ! 

[ سیزده آذر ماه سال هزار و سیصد و نود و هشت  ۰۰:۰۰ ] 

۲۲ ۱۰

پیوسته آرزو کند بلکه آرزو از شرم ناتوانی خود جان به سر شود

/ بازدید : ۱۵۹

لطفا به بند اول سبابه ات بگو

یک ذره صبر و حوصله اش بیشتر شود 

از بخل زنگ خانه من سکته میکند

دستت اگر کمی متمایل به در شود

در میزنی که وارد تنهاییم شوی

اما بعید نیست زمانی که میروی

در از خودش جلای وطن گفته مثل من

در جستجوی در زدنت در به در شود

این بچه لاک پشت نگون بخت سالهاست

از تخم در می آید و سوی تو میدود اما مقدر است

که در آخرین قدم یعنی در استانه ی دریا دمر شود 

هی جان به سر شدم که تو را آرزو کنم

 
۱۱

فلسفه عشق

/ بازدید : ۲۳۶

استاد کتابو داد دستم ، گفت میتونی تو قسمت آپولوژی چیزی که میخوای و پیدا کنی ، به کتاب که نگاه کردم ، از شدت پوسیدگی داشت از هم گسسته میشد ، صفحه اول رو اوردم ، نوشته بود چاپ سال ۳۷ .

گفته بودم میمیرم برای هر چیزی که قدیمی باشه ؟ 

سر فصل ها رو که نگاه کردم ، این فصل اومد : مهمانی .

بالاش با مداد نوشته شده بود : [ فلسفه عشق مرگ است ]
این جمله عجیب رفته تو مغزم و بیرون هم نمیره ...

واقعا عشق چیه ؟

۱۱ ۸

کمی معاشرت کنیم

/ بازدید : ۲۰۵

با همون چشمای قهوه ای سوختش زل زد به رو به ر‌وش ، فندک سیاه رنگشو از جیبش در آورد و گرفت زیر سیگار بهمنش ، نگام به دستاش افتاد ، از سرما خشک شده بودن و ترک خورده بودن ، اولین کام و که گرفت ، گفت : میدونی چرا هیچوقت نمیتونم ترک کنم ؟ 

گفتم : چرا ؟ 

گفت : که آخه ، هر بار خواستم نکشم یهو پاییز شد

با همون صدای دو رگه ی گرفته اش گفت : میگم که دیره ، میرم و میرم و دیگه بر نمیگردم .. برف بارون نمیتونن ؟ 

پاییز به جسممون سردی نمیده ، بلکه سردی و تاریکی نابش میره تو روح و استخونمون و یادشو تیر میکشه ..

یادی که میگه اونی که باید باشه نیست ..

اما یادش ؛ 

آخ یادش ! 

____
سرمای پاییز لونه کرده تو دلتون ؟

برا بگید ، دلم میخواد بخونمتون ...

۹ ۸

بس که مردم آزاری ...

/ بازدید : ۱۷۲

بابام چند وقته میگه بلند شو برو سر کار دیگه نمیتونم علافیتو تحمل کنم :دی

یادمه وقتی برای اولین کارم‌ مصاحبه دادم ، به طرز عجیبی منتظر نبودم که قبول شم‌، برای همین اصلا یادم رفته بود که مصاحبه دادم ، تا اونجا که یه دفع ساعت ۸ صبح زنگ زدن به گوشیم ، و از اونجایی که من خیلی ادم بی تربیتی میشم وقتی یکی از خواب بیدارم کنه ، گوشی برداشتم یه صلوات به روح خاندان اون طرف فرستادم و قطع کردم ، بماند که بدبختا زنگ زدن سریع گفتن خانوم شما برای کار قبول شدید و یهو قطع کردن :دی [ باز خدا پدر مادرشونو بیامرزه نگفتن بخاطر فساد اخلاقی نیومده اخراجی :دی ]

اما اصلا کاری هست که بخوام برم دنبالش یا برم التماس کنم که همونجای قدیمیم منو با تمام فساد اخلاقیم قبول کنن ؟:دی

تازه بابام چند وقته این اهنگ و میذاره ، هی با اون تیکه مردم ازارش همخونی میکنه و میگه این اهنگ خود تویی ، بعدم زل میزنه تو چشام :)

 

 

 

۱۰ ۹

برای عرفان ...

/ بازدید : ۱۹۲

اینکه داره میره تو چهار سال که از عرفان خبری نیست ، داره بیش از حد ازارم میده ، عرفان کیه ؟ 

عرفان همونیه که اسمش پایین همه ی قالب های بیانه ...

همونی‌ که تمام این قالب های خفن و طراحی کرده و هنوز که هنوزه اسمش برامون‌ مونده ... عرفانی که هنوز اسمش تو قلب خیلی از ماهایی که از چهار پنج سال پیش مینوشتیم و باهاش هم کلام بودیم مونده ، عرفانی که کاش خبر میداد ، کاش خبر میداد ... یکی اومدو گفت ، تو این دوره ی نبود‌ اینترنت خیلی از قدیمیا برگشتن ...

یهو به خودم اومدم و گفتم : پس چرا عرفان نیومد ؟ 

نیومد که بگه بعد ۳،۴ سال من بلاخره برگشتم ...

عرفان عرفان عرفان

هیچ خبری نداریم ازت ، حتی نمیدونیم چه اتفاقی برات افتاده ... 

فقط میدونم که همیشه تو ذهن من یکی حداقل میمونی پسر ...

کاش بودی .

۱۰ ۱۹

برای بلاگر های جدید

/ بازدید : ۲۲۱

فردا امتحان دارم ، اما انقدر از صبح حالم بده که همینطوری افتادم یه گوشه ، تو این وضعیت خبر دادن اینترنت داره کم کم وصل میشه ، با خودم گفتم یعنی این حجم از بلاگر های جدیدی که از نبود اینستا و تلگرام اومدن بیان یهو میرن ؟ 

یعنی باز ما بلاگر های قدیمی میمونیمو و حوضمون؟ :)

 

۲۳ ۱۴
نار
که ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست

____
نارین مینویسد
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان